اخلاق/ اخلاق در خانه/جلد دوم/ جلسه پنجم


در جلسه ی قبل گفتيم كه ايمان به اصول دين، به سه قسم تقسيم مي‌شود:

1ـ ايمان تقليدي يا حرفي.

2ـ ايمان استدلالي يا ايمان عقلي.

3ـ ايمان عاطفي يا قلبي؛ و گفتيم آن نيروئي كه كنترل‌كننده ی انسان است ايمان قلبي است نه ايمان حرفي و عقلي. گرچه ايمان استدلالي هم عالي است؛ و هر كس به فراخور حالش، مخصوصاً جوانها، بايد ايمان استدلالي داشته باشد.

در روايات مي‌خوانيم كه پيغمبر اكرم(ص) با اصحاب رد مي‌شدند. برخورد كردند به پيرزني كه با دوك خودش مشغول نخ‌ريسي بود. پيغمبر اكرم(ص) از او سؤال كردند كه به چه دليل خدا را شناختي؟ معلوم مي‌شود كه آن حضرت از پيرزن بي‌سواد هم دليل مي‌خواهند؛ ايمان استدلالي مي‌خواهند. پيرزن جواب خوبي داد. جواب داد كه اين چرخ كوچك من براي گردش خود به دست من احتياج دارد. اگر دست من نباشد، اين چرخ از حركت مي‌ايستد. آيا عالم به اين پهناوري احتياج به يك محرّك ندارد؟ پيغمبر اكرم(ص) فرمودند: «عَلَيْكُمْ بِدينِ الْعَجائِزِ» كه اين دو تا معني دارد. يك معنايش اين است كه شما هم بايد ايمان استدلالي داشته باشيد. يكي هم اشاره به برهان حركت دارد. و شايد بعد از برهان نظم و برهان صدّيقين؛ بهترين برهانها باشد. ولي در هر حال استفاده مي‌كنيم كه هر كس به فراخور حالش بايد براي اصول دين دليل داشته باشد. اگر چه همان طور كه قبلاً توضيح داديم كاربرد ندارد. نمي‌تواند انسان را در بُن‌بست‌ها، در طوفانها، در امتحانها نجات بدهد. به قول شاعر:

پاي استدلاليان چوبين بود                 پاي چوبين سخت‌ بي تمكين بود

لذا، ايمان منحصر مي‌شود به ايمان عاطفي؛ و از قرآن فهميده مي‌شود كه خداوند اين ايمان را از ما مي‌خواهد.

در سوره ی حجرات مي‌خوانيم: عدّه‌اي به خدمت پيغمبر اكرم(ص) آمدند و به آن حضرت گفتند: يا رسول الله ايمان به تو داريم. فرمود: شما ايمان نداريد، بلكه اسلام آورده‌ايد. براي اينكه ايمان شما ايمان حرفي و ايمان استدلالي است. هنوز ايمان در دل شما رسوخ نكرده است. ايمان، كسي دارد كه در دل او رسوخ كرده باشد و شكّ و شبهه‌اي براي او نباشد.

(قالَتِ الاَعْرابُ امَنّا قُلْ لَمْ تُؤمِنُوا وَ لكِنْ قوُلوُا اَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الْايمانُ في قُلُوبِكُمْ)[1]

گفتند: ايمان داريم. بگو: نه، ايمان نداريد. فقط تسليميد. زير پرچم اسلاميد. براي اينكه ايمان در دل شما وارد نشده است. بعد مي‌فرمايد:

(اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ امَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا)[2]

ايمان كسي دارد كه ايمانش قلبي باشد؛ يقين باشد. اگر يقين نباشد نقطه ی جهل و شك در او موجود است؛ و همانها هم كه ايمان استدلالي دارند از شبهه و جهل و توهّم و وسوسه نجات پيدا نكرده‌اند. ايماني كه به درد ما مي‌خورد و قرآن آن را مي‌خواهد بلكه با كلمه ی «انما» مي‌گويد مي‌خواهم، ايمان يقيني و قلبي است؛ ايمان عاطفي است.

 

 

 

پي نوشت ها:

 

[1]. سوره ی حجرات، آيه ی 14. ترجمه: «اعراب (باديه نشين) گفتند ايمان آورديم. بگو (اي پيامبر! كه شما) ايمان نياورديد و لكن بگوئيد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل شما رسوخ نكرده است».

[2]. سوره ی حجرات، آيه ی 15. ترجمه: «منحصراً مؤمنان كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردند سپس (بر اثر رسوخ ايمان در قلب، هرگز كوچكترين) شك و شبهه‌اي بر ايشان پيش نيامد».